در ماورا مرد مفلوکی به نام کمال سرادقی به طور اتفاقی در لاتاری برندهی سفر به سیارهی «را» شده است و این مقدمهی ماجراهایی پر رمز و راز میشود.
سالها پس از تصرف زمین به دست ریفها، وقتی که آدمها در بین سیارههای سَرِزُهَر، دِنَب، و مجمعالسیارات اطلس پخش شدهاند، سیارهای با ماشینهایی باستانی کشف میشود که تصویری فیزیکی از تمام بهشتهای افسانهایست. سیارهای که بعدها اسمش را «را» میگذارند. ماورا داستان «ما» و «را» است. سیارهای با مردمانی جاودان.
اگر دنبال فضاهای فانتزی و علمیتخیلی بومی و قصههای هزارویکشبی در عصر فضا میگردید، ماورا کتاب شماست. داستان فرقهی زمانیه. داستان شرکت افسانهای یحیی که قرص جاودانگی میفروشد و معلوم نیست منشاء این قرصها از کجاست. داستان حضرت وو که مخترع ماشین زمان است و البته مهماندارهای باستانی سیارهی را که وظیفهشان برآورده کردن تمام آرزوها و نیازهای مهمانان است.
«حوالی مدار از سفینهی قبلی جدا شدم و با شاتلهای بخاری خطهای «قفقاز-مرکوری» باقی مسیر را رفتم. بالاخره به «را» رسیدم. موقع فرود رودخانههای سیاه سیاره چشمم را گرفت. عین خطهای نسخ عربی موج برمیداشتند و چپ و راست میرفتند.
موقع دیدنشان یک لحظه احساس سبکی کردم. انگار این کهکشان هیچ تکلفی نداشته باشد. خیلی اسمهای خوبی دارد: عتیقهی سیارات عالم؛ پایتخت ثلاخا؛ ارض موعود؛ بهشت زمانیه.
ولی به جبلالطارق که رسیدیم من به جای آن همه عظمت، فقط یک بندر فقیر و کثیف دیدم. مثل همه بندرهای عالم. موقع پیاده شدن هم یک فوج موزیکانچی پیدا شد. از گمرکچی پرسیدم چرا آهنگ مینوازند. گفت چون همین الان حضرت بعم باعورا، رئیس معبد زمانیه، از راه رسیده. عدهی زیادی برای استقبال آمده بودند. از دور دیدمش. قدبلند بود. یازده نفر که معلوم بود آدم حسابیاند، ملازمش بودند. یک لحظه فکر کردم او هم به من نگاه میکند.
فعلا در یک مسافرخانه اتاق کرایه کردن تا کارهایم جور شود. بیشتر اوقات به مستیما فکر میکنم. بهش فکر میکنم و بعد میبینم که دارم میخندم. نمیدانم چرا خندهام میگیرد. از خودم میپرسم که اگر من را ببیند چقدر جا میخورد. اصلا باور میکند من اینجا هستم؟
از یک طرف دلم میخواهد عجله کنم تا زودتر سراغش بروم ولی از طرف دیگر نمیخواهم دردسر درست کنم. حالا که اینجایم. دیر و زود دارد. سوخت و سوز ندارد.»
برگزیدهی نخست جایزهی نوفه ۷-۱۳۹۵ (رمان بزرگسال)
محسن –
حتی اگه با معیار کتابای مطرح این ژانر توی دنیا بخوام راجع به کتاب نظر بدم … باید بگم واقعا خوب بود و انتظاراتم از علمی تخیلی نویسای ایرانی بالاتر رفت … فقط یه مسئله میمونه … جلد (یا جلدهای) بعدی قرار نیست منتشر بشه بعد از 3 سال ؟؟؟
amiralirajaee –
عالی بود. میشه لطفا بگید جلد بعدی کی چاپ میشه؟
3feedshopkeeper –
جلد بعدی در دست تالیف هست هنوز و به زودی منتشر میشه.